ادبیات طنز
هوای گشت زدن
هوای گشت زدن تا گذر کشید مرا
ازانزوای سکوتم به در کشید مرا
به شوق چرخ زدن با تو بود باور کن !
به خویش جاذبه ی شهر اگر کشید مرا
تو زود خسته شدی بردمت کناری دنج
و سایه سار درختی به بر کشید مرا
پدر ، پسر دو گدا آمدند جانب ما
پدر کشید تو را و پسر کشید مرا
زدم به دستش و دستش رها شد اما باز
پسر کشید تو را و پدرکشید مرا
تو را کشید ولی ناگهان رهایت کرد
پسر به جای تو بار دگر کشید مرا
همین که عازم رفتن شدیم آن پسرک
دوباره آمد و از پشت سر کشید مرا
به خانه آمده بودیم زنگ در زده شد
صدای آن دو گدا پشت در کشید مرا
همین که لنگه ی در باز شد پدر از خشم
به فحش های بد از هر نظر کشید مرا
من از خجالت خود آب می شدم که پسر
شبیه کاسه ی آبی به سر کشید مرا
از این حکایت مهمل نتیجه می گیریم
پدر به جای پسر بیشتر کشید مرا
ناصر فیض
*******************************************************************************
این غزل نقیضه ای ست بر غزل سید رضا محمدی به مطلع زیر:
صدا ز کالبد تن به در کشید مرا
صدا به شکل کسی شد به بر کشید مرا
برچسب ها : ناصر فیض , غزل , ظنز ,